غزل يک شبي مجنون نمازش را شکست بي وضو در کوچه ليلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده اي زد بر لب درگاه او پُر ز ليلا شد دل پر آه او گفت يا رب از چه خوارم کرده اي بر صليب عشق دارم کرده اي جام ليلا را به دستم داده اي وندر اين بازي شکستم داده اي نيشتر عشقش به جانم مي زني,1861 ...ادامه مطلب