احوالات شب عاشورا 1867

ساخت وبلاگ

احوالات شب عاشورا

شب غرق سكوت و جمله ذرات

اندر رخ شاه اوليا مات

با خالق خود نموده خلوت

سرگرم دعا و در مناجات

از اهل كرم شود در آن دشت

هر لحظه عيان دوصد كرامات

اندر رخ هر كدام بيتي

صد معجزع و ظهور آيات

از مستي سرخوشان ساقي

حيران شده جمله سماوات

روشن دل جمله از فروغش

چون ظلمت شب ز نور مشكات

هستند همه چو بندگاني

در محضر كاشف مهمّات

آن شور و شعور و مستي

بتوان كه بخواب ديد هيهات !

شب رفت و دلي ز رفتن شب

شد جام دلم از غم لبالب

شب رفت بسوي صبحگاهان

تا روز بلا شود نمايان

ميرفت سوي سحر شبانگاه

اما به قدوم لرز لرزان

گوئي دل شامگه خبر داشت

از شور و نشور آن بيابان

ميرفت ولي نه روي عادت

ميرفت و ليك لنگ لنگان

ميرفت و به خويشتن همي گفت

يارب نرسد رسم به پايان

خورشيد مگر ز هول آن روز

بودي ز طلوع خود هراسان

اي كاش نبود آخر شب

تا چاك كنم ز شب گريبان

اي كاش افق حجاب مي شد

تا چهره كنم به پرده پنهان

اي كاش حجاب ظلمت شب

تا حشر نمي شكافت از تب

شاعر : استاد فانی تبریزی


زبان متن و شاعر: نوحه فارسی, فانی تبریزی آیینة دل 1069...
ما را در سایت آیینة دل 1069 دنبال می کنید

برچسب : 1867, نویسنده : 8matnenoheh3 بازدید : 317 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 18:23