در توصيف بندگي از زبان حضرت امام حسين (علیه السلام)
دولت فقر و فنا
«بندگي كن تا كه سلطانت» كنم
بينياز از كون و امكانت كنم
چشم دل بگشاي تا از فيض خويش
واقف اسرار سبحانت كنم
بگذر از جان در طريق بندگي
تا زدل مشتاق جانانت كنم
تا شوي آگه زكفر زلف يار
پاي بند عشق و ايمانت كنم
تا كه دل بر مهر مهرويان دهي
عاشق چاه زنخدانت كنم
گه شوي عاشق به خطّ و خال دوست
گه خمار آب حيوانت كنم
روشني بخش جهان گردي چو مهر
همچو ماه چرخ تابانت كنم
گر تو را صد درد بيدرمان بود
با نگاهي جمله درمانت كنم
بگذري از وادي توحيد اگر
در رخ انديشه حيرانت كنم
گر به سر داري هواي وصل دوست
خود رها از قيد هجرانت كنم
گر شوي مست از شراب بيخودي
در مقام قرب مهمانت كنم
حكمت و عرفان حق خواهي اگر
آشناي سرّ لقمانت كنم
گر بپوشي راز همنوعان خويش
آگه از اسرار پنهانت كنم
طالب حقّ و حقيقت گر شوي
همدم مردان عرفانت كنم
در سر ار شوق شهيدان پروري
عاشق شاه شهيدانت كنم
گر به سر شوق مسلمان بودن است
همچو بوذر همچو سلمانت كنم
بگذري از دولت دنياي دون
بينگين همچون سليمانت كنم
ره بيابي بر حريم قرب يار
گر قبول آه و افغانت كنم
اشكريزان شو زشب تا صبحگاه
تا نظر بر اشگ مژگانت كنم
گر پشيمان گردي از اعمال خويش
با شفاعت عفو عصيانت كنم
من «حسينم»(ع) گر به من عاشق شوي
فارغ از رضوان و نيرانت كنم
دولت فقر و فنا خواهي اگر
فاني من شو كه سلطانت كنم
شاعر : استاد فانی تبریزی
برچسب : نویسنده : 8matnenoheh3 بازدید : 176